امروز 58 سال از روزي که همينگوي به گفته برخي با اسلحه شکاري‌اش (گفته مي‌شود دولول ساچمه‌زن) دست به خودکشي زد مي‌گذرد، نويسنده‌اي که بسياري او را صاحب سبک مي‌دانند.


مرگ با دولول ساچمه‌زني براي نويسنده گناهکار!





خبرگزاري فارس ـ حسام آبنوس: ارنست ميلر همينگوي در چنين روزي (دوم ژوئيه) در سال 1961 با ضرب گلوله دست به خودکشي زد تا در 72 سالگي در حالي که از ضعف جسماني و مشکلات رواني رنج مي‌برده به زندگي پرفراز و فرود خود پايان دهد.


کسي که در جبهه‌هاي نبرد در ايتاليا در گرماگرم جنگ جهاني اول در حالي که تنها 18 سال داشته در خط مقدم درگيري حضور داشته و جان سالم به‌در برده و علاوه بر آن نشان نقره شجاعت ارتش ايتاليا را بر سينه چسبانده بود در يک روز گرم تابستاني که تازه از کوبا به ايالت آيداهو آمده بود با دستان خود زندگي‌اش را تمام کرد.


نامه عاشقانه محمدرضا تيموري


هرچند تا مدت‌ها بر سر نحوه مرگ او حرف و حديث وجود داشت ولي در پايان خودکشي او اثبات شد تا او نيز در فهرست نويسنده‌هايي قرار بگيرد که دست به خودکشي زده است. نويسنده‌اي که رنج خلق آثاري نظير «پيرمرد و دريا» را تحمل کرده و به خاطر نوشتن اين کتاب خودش را «خوش‌شانس» خطاب مي‌کند با خودکشي کردن از حمل رنج زندگي شانه خالي مي‌کند. اين در حالي است که وقتي از او درباره بهترين روش آموزش فکري پرسش مي‌شود، پيشنهاد مي‌دهد آن فرد «برود خودش را دار بزند تا متوجه شود که خوب نوشتن چقدر دشوار است» و خب همينگوي که از اساتيد مسلم داستان‌نويسي قرن بيستم است علاوه بر نوشتن کارهاي عظيم يک مرتبه هم خودش را مي‌کشد تا ببيند نوشتن دشوارتر است يا خودکشي کردن! هرچند او عاشق نوشتن بوده و شايد در روزهايي که سنش م هفتاد شده بود نمي‌توانسته از اين عشق دست بردارد و البته نمي‌خواسته کار ضعيف بنويسد (همانطور که آثار سال‌هاي آخر او قوت آثار قبلي‌اش را ندارند) به همين خاطر دست به خودکشي زده است؛ «زماني که نوشتن گناه و بزرگترين لذت شما باشد، فقط مرگ مي‌تواند آن را از ميان بردارد» و انگار همينگوي با اين شليک به اين عشق پايان داده است.


باورش سخت است خالق «وداع با اسلحه» و مهم‌تر از آن «پيرمرد و دريا» انساني «خجالتي» باشد ولي علاوه بر آن بايد «تواضع» همينگوي را نيز به اين نکته اضافه کرد، هرچند تصاوير چيز ديگري مي‌گويد و به واقع باور اين نکته شخصيتي از همينگوي دشوار است. او داراي نظم و انضباط سختي در نوشتن بوده که معتقد است «نظم‌پذيري اکتسابي است» براي همين خيلي اهل مصاحبه کردن نبوده و بر اين باور بوده که «تلفن و مهمان ويرانگر نويسندگي‌اند.» (داخل پرانتز بايد يادآوري کرد که امروز شبکه‌هاي اجتماعي ويرانگر نويسنده‌ها شده‌اند).


نامه دوستانه به دوست


او داراي برنامه دقيقي براي نوشتن است که از ابتداي صبح آغاز و تا ظهر به طول مي‌انجامد؛ «وقتي روي کتاب يا داستاني کار مي‌کنم، هر روز صبح، تا جايي که ممکن است، بعد از نخستين اشعه آفتاب نوشتن را شروع مي‌کنم. هيچ‌کس مزاحم نيست، هوا خنک يا سرد است که شروع به نوشتن مي‌کنم و وقتي مي‌نويسم گرم مي‌شوم.» او نويسنده‌اي است که عادات خاصي داشته براي مثال نقل شده که او عادت شده ايستاده بنويسد و تايپ کند و حال همينگوي را در اين حال تصور کنيد که «گرم» شده و روي دکمه‌هاي ماشين تحرير مي‌زند! اين حالت عجيب را کنار وسواس شديد او در انتخاب واژگان قرار دهيد، اين به قدري است که مي‌گويد «پايان کتاب «وداع با اسلحه»، صفحه آخرش را 39 بار بازنويسي کردم تا راضي شدم.»


او نويسنده معمولي نبوده و به قول خودش براي واژگان مي‌جنگيده به همين خاطر نوشتن را امري دشوار توصيف مي‌کند و براي فهميدن سختي اين کار توصيه به خودکشي مي‌کند. همينگوي از نوشتن خسته نمي‌شده بلکه آن را نوعي عشق توصيف مي‌کند و حتي بعد از رد شدن اولين اثرش دلسرد نمي‌شود: «نخستين پيش‌نويس رمان را شش هفته پس از آغاز نوشتن به پايان بردم. آن را به «ناتان اش» داستان‌نويس نشان دادم که لهجه‌اي غليظ داشت و گفت «هِم [منظور همينگوي است] منظورت چيه که رمان نوشتي؟ يک رمان، هان! هِم، اين يه سفرنامه‌ست.» از حرف ناتان خيلي دلسرد نشدم و کتاب را بازنويسي کردم» و با اين حال بر اين باور است که «نوشتن هميشه دشوار بوده است، گاهي اوقات هم تقريبا محال» ولي اين تقريبا محال مانع نشده که امروز با «اين ناقوس مرگ کيست؟» روبه‌رو نباشيم!


«من کابوس‌هايي دارم» و «از کابوس‌هاي ديگران مطلع هستم» به همين خاطر است که در داستان‌هايش خواننده تصاويري رازآلود از طبيعت مي‌بيند. نويسنده‌اي که معتقد است تحت‌تاثير نبوده و تنها يک رمان بر او تاثير گذاشته آن هم اثر مشهر جيمز جويس است؛ «تحت تاثير اوليس جويس قرار گرفتم که البته تاثير او مستقيم نبود.» البته اين به معناي اين نيست که از خواندن و مشاهده فاصله داشته در حالي که او يک نويسنده تجربي و مشاهده‌گر است، همينگوي پيوسته مي‌خوانده و حتي براي خواندن برنامه داشته است. «خواندن کاري دائمي و لذت‌بخش است. هميشه کتاب مي‌خوانم – هرچه دستم برسد. کتاب‌ها را سهميه‌بندي مي‌کنم تا هميشه موجودي داشته باشم.»


امروز 58 سال از روزي که همينگوي به گفته برخي با اسلحه شکاري‌اش (گفته مي‌شود دولول ساچمه‌زن) دست به خودکشي زد مي‌گذرد، نويسنده‌اي که بسياري او را صاحب سبک مي‌دانند و آثارش را به عنوان راهنماي سبک وي مورد مطالعه و تحليل قرار مي‌دهند تا زواياي آن را پيدا کنند هرچند که خودش به چنين حرفي در ارتباط با سبک داشتن اعتقادي نداشت؛ «آنچه غيرحرفه‌اي‌ها سبک مي‌خوانند معمولا فقط سرهم‌بندي اجتناب‌ناپذير تلاش‌هاي نخستين براي خلق چيزي است که قبلا وجود نداشته. هيچ کار کلاسيک جديدي تقريبا شبيه کارهاي کلاسيک پيشين نيست.»


منبع : خبرگزاري فارس



مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : نوشتن ,همينگوي ,خودکشي ,داشته ,خودش ,کتاب ,همين خاطر ,خاطر نوشتن ,خودکشي کردن ,نوشتن بوده ,خبرگزاري فارس ,مي‌شود دولول ساچمه‌زن ,گفته مي‌شود دولول
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سئوسازی بسمه الله الرحمن الرحیم Robin نویسندگی حسام دانشگری Michele Joseph Brandon آموزش وردپرس برای مبتدیان