نوشتن ازتبهکاران خيلي سخت است/تريلر بايدازصفحه اول مخاطب را بگيرد

يان فلمينگ در گفتگو با ريموند چندلر مي‌گويد: نوشتن درباره تبهکاران خيلي سخت است. تبهکاران افراد بسيار متفاوتي هستند که بخواهم درباره‌شان بنويسم.





خبرگزاري مهر _ گروه فرهنگ: ريموند چندلر و يان فلمينگ هر دو از بزرگان ادبيات پليسي و جنايي جهان هستند. دنياي داستان‌هاي معمايي و جنايي، روابط دوستي خاطره‌انگيزي را فراهم کرده که از جمله آنها مي‌توان به پيوند اين دو نويسنده اشاره کرد.


چندلر، سلطان رمان «هاردبويلد» آمريکايي و ايان فلمينگ خالق بريتانيايي شخصيت جيمزباند است. رابطه بين اين دو، زماني شکل گرفت که فلمينگ نامه‌اي به چندلر نوشت و از او تقاضا کرد، در باره رمان‌ها يش نقد بنويسد تا آثارش (فلمينگ) در آمريکا هم فروش داشته باشند. در نتيجه چند درباره دو کتاب «الماس ها ابدي اند» و «دکتر نو» (که اولين فيلم از سري فيلم‌هاي جيمز باند با اقتباس از آن ساخته شد) نقد نوشت که در رومه ساندي‌تايمز منتشر شد. اين اتفاق باعث شکل‌گيري دوستي گرمي بين اين دو نويسنده جنايي شد.


مطلب پيشنهادي : https://mohamadrezateimouri.com/lovely-letter/


در سال 1958، در آستانه هفتادمين سالروز تولد چندلر، شبکه بي. بي. سي از فلمينگ دعوت کرد با دوست خودگپ‌وگفتي داشته باشد. اين گفتگو موضوعاتي چون تريلرنويسي، قهرمان يا تبهکار و… را در بر مي‌گرفت؛ همچنين چالشي براي اعتبار ادبي و اينکه چگونه يک جنايت پي‌ريزي و اجرا مي‌شود. اين آخرين ملاقاتي بود که دو نويسنده مشهور با هم داشتند چون سال بعد، ريموند چندلر درگذشت.


مهرداد مراد پژوهشگر ادبيات پليسي و داستان‌نويس جنايي که رمان‌هاي «مرا به فردا برسان»، «قلب‌هاي بي‌تپش»، «الفباي مرگ» و تعدادي يادداشت و مقاله در اين حوزه دارد، با ترجمه بخش‌هايي از اين گفتگوي 4 ساعته، گلچيني از آن را در اختيار خبرگزاري مهر قرار داده است. آخرين مطلبي که از اين پژوهشگر در مهر منتشر شد، چندي پيش همزمان با برگزاري نمايشگاه کتاب تهران، با موضوع جايگاه تعليق در ادبيات جنايي بود (وقتي مخاطب با نويسنده رقابت مي‌کند / جايگاه تعليق در رمان کجاست؟).


در ادامه گلچين گفتگوي مذکور را درباره 5 موضوع تريلر، تبهکاران، طرح و نقشه قتل، شکنجه و در نهايت عناصر داستان از نظر مي‌گذرانيم؛


* درباره تريلر:


فلمينگ: خب، در وهله اول، ما بايد روشن کنيم که مي‌خواهيم در باره چه صحبت کنيم. من که فکر مي‌کنم، تيتر گفتگوي ما در باره تريلرهاي انگليسي و آمريکايي باشد. اينکه اصلاً تريلر چيست؟ البته به عقيده من شما تريلر نمي‌نويسي بلکه من مي‌نويسم.


چندلر: من هم مي‌نويسم.


فلمينگ: من به آنها تريلر نمي گويم. کتاب‌هاي شما رمان هستند.


چندلر: خيلي‌ها به داستان‌هاي من تريلر مي‌گويند.


فلمينگ: مي‌دانم و فکر مي‌کنم که اشتباه مي‌کنند.


* درباره تبهکاران:


فلمينگ: نمي‌دانم براي شما هم همين‌طور هست يا نه. اما به نظر من، نوشتن در باره تبهکاران خيلي سخت است. تبهکاران افراد بسيار متفاوتي هستند که بخواهم درباره‌شان بنويسم. شما اغلب مي‌تواني قهرمانان زن يا مردي را پيدا کني که در زندگي خود آواره و سرگردانند. آنها در ذهن شما شکل مي‌گيرند و شما هم در قالب‌شان قرار مي‌گيريد. اما فکر مي‌کنم ساخت کاراکتر يک تبهکار قوي و گردن کلفت واقعاً سخت و پيچيده است.


چندلر: خب راستش، من فکر نمي‌کنم که اصلاً فکر کرده باشم به اينکه کسي تبهکار باشد.


فلمينگ: خير، آنها از کتاب‌ها بيرون مي‌آيند. اما شما هم در داستان‌هايتان تبهکاران گردن کلفتي داريد.


چندلر: بله، توي کتاب‌ها هستند.



ريموند چندلر


* درباره طرح و نقشه قتل:


فلمينگ: مي‌دانم که هفته پيش در نيويورک يک نفر را کشته‌اند. يکي از مرداني که با رئيس باند لنگرگاه ارتباط داشته؛ اسمش چه بود؟


چندلر: آلبرت آناستازيا؟


فلمينگ: بله، آناستازيا. اجراي قتل چه‌طوري طبق نقشه انجام مي‌شود؟


چندلر: خيلي ساده، آيا مي‌خواهيد کل نقشه را توضيح بدهم؟


فلمينگ: بله، بله


چندلر: خب، ماجرا اين‌طور شروع مي‌شود که سنديکا به اين نتيجه مي‌رسد که فرد مورد نظرشان بايد بميرد، اما موضوع اصلي اين است که آنها نمي‌خواهند خودشان مردم را به قتل برسانند.


فلمينگ: پس چي؟


چندلر: قتل و آدمکشي اين روزها وجهه خوبي ندارد.


فلمينگ: قطعاً!


چندلر: وقتي آنها تصميم به قتل کسي مي‌گيرند، اول زنگ مي‌زنند به دو نفر، مثلاً در ميناپليس که در يک فروشگاه سختافزارفروشي يا همچون چيزي، ظاهراً به شغل شريفي مشغول‌اند. آن دو به نيويورک مي‌آيند و آموزش‌هاي لازم را مي‌بينند. به آنها عکس قرباني يا هدف مورد نظر را مي‌دهند به اضافه اطلاعاتي که لازم است، بدانند. بعد به آنها اسلحه مي‌دهند.


فلمينگ: در ميناپليس؟


چندلر: خير، آنجا نه. بعد از اينکه آموزش ديدند، اسلحه را تحويل مي‌گيرند. تفنگ‌ها دستکاري شده‌اند اما خوب کار مي‌کنند. منظورم اين است که چند دست گشته‌اند و قابل ردگيري نيستند. يعني اگر پليس پيگيري کند، کمپاني سازنده فقط مي‌تواند نام خريدار را بگويد. بعد هم آدمکش‌ها مي‌روند سراغ مردي که بايد به قتل برسانند. آنها خانه يا اتاقي نزديک محل ست او اجاره مي‌کنند و روزها و روزها تحت نظرش مي‌گيرند تا اينکه دقيقاً بدانند که چه‌وقت مي‌رود و چه‌موقع مي‌آيد و چه‌کار مي‌کند. هنگامي که کاملاً آماده شدند، خيلي ريلکس جلو مي‌روند و بهش شليک مي‌کنند. البته آنها بايد يک اتومبيل آماده تصادف هم داشته باشند. «باگزي سيگل» استاد اين ماشين‌هاي تصادفي بود. وظيفه ماشين تصادفي اين است که اگر در حين جنايت اتومبيل پليس وارد صحنه شود، ماشين تصادفي بکوبد بهش.


فلمينگ: بله، مي دانم منظورت چيست.


چندلر: خب، بعد آنها فرار مي‌کنند و مي‌روند به شهرشان. همه‌چيز هم تمام مي‌شود. بقيه قتل‌هاي گانگستري هم به همين‌ترتيب است.


منبع : خبرگزاري مهر




مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : فلمينگ ,چندلر ,اينکه ,مي‌کنند ,تبهکاران ,تريلر ,داشته باشند ,ادبيات پليسي ,جايگاه تعليق ,فلمينگ  مي‌دانم ,ماشين تصادفي ,بخواهم درباره‌شان بنويسم ,بسيار متفاوتي هستند ,افراد بسيار متفاوتي ,تبهکاران افراد بسيار
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ماکیان البرز memarianwb Erica دفتر انجمن نابینایان ایران دراستان س و ب میدون hadi-gm صنایع غذایی سپید سلامت قابوس دانلود آسان و رايگان لنرژی خورشیدی