نگاهي متفاوت به اين دنيا



 





کد خبر:913864



تاريخ انتشار:03 مرداد 1398 - 09:2825 July 2019





عضو هيات علمي گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه فردوسي گفت: «براي تاليف کتاب «تاريخ ادبي ايران و قلمرو زبان فارسي» سعي کردم تا با رويکرد جديد به سراغ تاريخ ادبيات ايران و سنت تاريخ ادبيات‌نگاري بروم.»


به گزارش «تابناک» به نقل از ايسنا، چند روز پيش همايش «افغانستان گهواره زبان فارسي دري» در ارگ رياست جمهوري افغانستان برگزار شد. اشرف غني، رئيس‌جمهور افغانستان در اين همايش از کتاب «تاريخ ادبي ايران و قلمرو زبان فارسي» (نشر سخن، 1388) که نوشته دکتر سيدمهدي زرقاني، استاد گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه فردوسي مشهد است، تقدير کرد.


 			 				 					تمجيد رئيس‌جمهور افغانستان از کتاب استاد ايراني


سيدمهدي زرقاني در اين باره گفت: «کتاب «تاريخ ادبي ايران و قلمرو زبان فارسي» به تاريخ ادبيات ايران و قلمرو زبان فارسي از دوره مادها تا ميانه قرن پنجم پرداخته است. در اين دوره بسيار طولاني و پس از آن تا قبل از دوره قاجار، قلمرو زبان فارسي شامل کشورهاي مختلفي مانند ايران، افغانستان، تاجيکستان، بخش‌هايي از پاکستان و هندوستان امروزي مي‌شد که در آن‌ها زبان فارسي عامل پيونددهنده ملت‌ها و قلوب بود.»


او با بيان اين‌که «فارسي‌زبانان با زبان و ادبيات فارسي امت واحدي را تشکيل ‌دادند»، افزود: «من به اين موضوع توجه داشتم و به جاي اين‌که درباره تاريخ ادبيات ايران صحبت کنم، تاريخ ادبيات در قلمرو زبان فارسي برايم اصالت و اهميت داشت.»


عضو هيات علمي گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه فردوسي مشهد در مورد دلايل تقدير رئيس‌جمهور افغانستان از کتاب «تاريخ ادبي ايران و قلمرو زبان فارسي» گفت: «ممکن است دليل تقدير رئيس‌جمهور محترم افغانستان اين بوده باشد که زبان فارسي وجه مشترک بين ملت ايران و ملت افغانستان است. ايشان البته در سخنراني خود تصريح مي‌کند که اين کتاب بر اساس نظريه‌هاي جديد و معاصر به تاريخ ادبيات که بحثي قديمي و سنتي است نگاه کرده و از اين جهت هم کتاب براي‌شان جالب بوده‌ است. بنابراين، نظرگاه ايشان يک وجه فرهنگي و يک وجه علمي دارد. همچنين از مجموعه سخنراني ايشان مي‌توان دريافت که رئيس‌جمهور به درک عميقي درباره زبان، فرهنگ و روابط انساني در جهاني رسيده که مرزهاي سياسي و عقيدتي ملت‌ها را از هم جدا کرده و بين‌شان فاصله انداخته است.»


https://mohamadrezateimouri.com/childish-storyline/


زرقاني در خصوص دستاوردهاي کتاب «تاريخ ادبي ايران و قلمرو زبان فارسي» بيان کرد: «براي تاليف اين کتاب سعي کردم تا با رويکرد جديد به سراغ تاريخ ادبيات ايران و سنت تاريخ ادبيات‌نگاري بروم. اگر نقش کوچکي براي اين کتاب در نظر بگيريم، شايد همين تغيير رويکرد به تاريخ ادبيات‌نويسي باشد. البته پيش از ما استادان بزرگ گام‌هاي فراخي برداشته‌اند. در بيان ارزش کتاب «تاريخ ادبيات ايران» مرحوم ذبيح‌الله صفا همين بس که کتاب ايشان بيشتر از نيم قرن در محيط‌هاي دانشگاهي از اعتبار علمي برخوردار بوده و هست. ما اگر کتابي بنويسيم و تا 10 سال در محيط‌هاي دانشگاهي محل ارجاع استادان و دانشجويان باشد، بسيار خشنود مي‌شويم. منتها هر نسلي بايد بر اساس حرکت در مرزهاي دانش عصر خودش به موضوعات بنگرد.»


او در پاسخ به اين پرسش که «آيا کتاب «تاريخ ادبي ايران و قلمرو زبان فارسي» منبع درسي دانشگاهيان قرار گرفته يا خير»، گفت: «اين کتاب بيشتر در سطوح تحصيلات تکميلي مرجع دانشجويان و استادان زبان و ادبيات فارسي است. تا آن‌جا که اطلاع دارم در دانشگاه‌هاي مختلف ايران تدريس مي‌شود. همچنين در بعضي از دانشگاه‌هاي خارج از کشور مانند افغانستان مورد استفاده و استناد استادان و دانشجويان قرار دارد.»


استاد گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه فردوسي با اشاره به اين‌که «شايد وجه شاخص ديگر کتاب در نظريه مرکزي آن باشد»، اظهار کرد: «من سعي کردم در اين کتاب نشان دهم که ادبيات ايران دوره اسلامي، شکل دگرديسي‌يافته ادبيات ايران پيش از اسلام است و اين‌طور نبود که ادبيات ايران از قرن اول دوره اسلامي آغاز شده باشد. ملتي با پيشينيه فرهنگي و تمدني دوهزارساله هرگز حاضر نيست ميراث گران‌قدري را که در نتيجه تجربه زيسته نياکانش ذره ذره جمع شده و تبديل به گنجينه‌اي گران‌قدر شده کنار بگذارد و نسبت به آن بي اعتنا باشد.»


زرقاني ادامه داد: «ايرانيان - مقصودم ايران فرهنگي است نه ايران امروزي- در سه قرن نخست دوره اسلامي تمام سعي‌شان را به کار گرفتند تا آن ميراث گران‌قدر باستاني را به دوره اسلامي منتقل کنند و من در اين کتاب سعي کرده‌ام اين تلاش‌ها را پيش چشم مخاطب بياورم. البته پيش از من هم استادان بزرگي بر اين راه رفته‌اند و شايد ما هم سهم کوچکي در اين ميان داشته باشيم. در واقع، وجه تمايز کتاب شايد در اين باشد که اين مساله را که ادبيات دوره اسلامي دنباله طبيعي ادبيات ايران پيش از اسلام است از حاشيه به مرکز آورده‌ است. اين هم شايد يکي ديگر از علت‌هاي توجه رئيس‌جمهور محترم به کتاب مذکور باشد.»


کتاب‌هاي چشم‌انداز شعر معاصر ايران (نشر ثالث، 1390)، زلف عالم سوز (نشر روزگار، 1389)، بوطيقاي کلاسيک (نشر سخن، 1390)، نظرية ژانر (مشترک با محمود رضا قربان‌صباغ، نشر هرمس 1395)، تاريخ بدن در ادبيات (مشترک با گروهي از نويسندگان، نشر سخن، 1397) و دوره چهارجلدي تاريخ ادبيات ايران و قلمرو زبان فارسي با رويکرد ژانري (نشر فاطمي، 1398) از ديگر آثار سيدمهدي زرقاني، استاد گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه فردوسي مشهد است.


منبع : تابناک








امروز 58 سال از روزي که همينگوي به گفته برخي با اسلحه شکاري‌اش (گفته مي‌شود دولول ساچمه‌زن) دست به خودکشي زد مي‌گذرد، نويسنده‌اي که بسياري او را صاحب سبک مي‌دانند.


مرگ با دولول ساچمه‌زني براي نويسنده گناهکار!





خبرگزاري فارس ـ حسام آبنوس: ارنست ميلر همينگوي در چنين روزي (دوم ژوئيه) در سال 1961 با ضرب گلوله دست به خودکشي زد تا در 72 سالگي در حالي که از ضعف جسماني و مشکلات رواني رنج مي‌برده به زندگي پرفراز و فرود خود پايان دهد.


کسي که در جبهه‌هاي نبرد در ايتاليا در گرماگرم جنگ جهاني اول در حالي که تنها 18 سال داشته در خط مقدم درگيري حضور داشته و جان سالم به‌در برده و علاوه بر آن نشان نقره شجاعت ارتش ايتاليا را بر سينه چسبانده بود در يک روز گرم تابستاني که تازه از کوبا به ايالت آيداهو آمده بود با دستان خود زندگي‌اش را تمام کرد.


نامه عاشقانه محمدرضا تيموري


هرچند تا مدت‌ها بر سر نحوه مرگ او حرف و حديث وجود داشت ولي در پايان خودکشي او اثبات شد تا او نيز در فهرست نويسنده‌هايي قرار بگيرد که دست به خودکشي زده است. نويسنده‌اي که رنج خلق آثاري نظير «پيرمرد و دريا» را تحمل کرده و به خاطر نوشتن اين کتاب خودش را «خوش‌شانس» خطاب مي‌کند با خودکشي کردن از حمل رنج زندگي شانه خالي مي‌کند. اين در حالي است که وقتي از او درباره بهترين روش آموزش فکري پرسش مي‌شود، پيشنهاد مي‌دهد آن فرد «برود خودش را دار بزند تا متوجه شود که خوب نوشتن چقدر دشوار است» و خب همينگوي که از اساتيد مسلم داستان‌نويسي قرن بيستم است علاوه بر نوشتن کارهاي عظيم يک مرتبه هم خودش را مي‌کشد تا ببيند نوشتن دشوارتر است يا خودکشي کردن! هرچند او عاشق نوشتن بوده و شايد در روزهايي که سنش م هفتاد شده بود نمي‌توانسته از اين عشق دست بردارد و البته نمي‌خواسته کار ضعيف بنويسد (همانطور که آثار سال‌هاي آخر او قوت آثار قبلي‌اش را ندارند) به همين خاطر دست به خودکشي زده است؛ «زماني که نوشتن گناه و بزرگترين لذت شما باشد، فقط مرگ مي‌تواند آن را از ميان بردارد» و انگار همينگوي با اين شليک به اين عشق پايان داده است.


باورش سخت است خالق «وداع با اسلحه» و مهم‌تر از آن «پيرمرد و دريا» انساني «خجالتي» باشد ولي علاوه بر آن بايد «تواضع» همينگوي را نيز به اين نکته اضافه کرد، هرچند تصاوير چيز ديگري مي‌گويد و به واقع باور اين نکته شخصيتي از همينگوي دشوار است. او داراي نظم و انضباط سختي در نوشتن بوده که معتقد است «نظم‌پذيري اکتسابي است» براي همين خيلي اهل مصاحبه کردن نبوده و بر اين باور بوده که «تلفن و مهمان ويرانگر نويسندگي‌اند.» (داخل پرانتز بايد يادآوري کرد که امروز شبکه‌هاي اجتماعي ويرانگر نويسنده‌ها شده‌اند).


نامه دوستانه به دوست


او داراي برنامه دقيقي براي نوشتن است که از ابتداي صبح آغاز و تا ظهر به طول مي‌انجامد؛ «وقتي روي کتاب يا داستاني کار مي‌کنم، هر روز صبح، تا جايي که ممکن است، بعد از نخستين اشعه آفتاب نوشتن را شروع مي‌کنم. هيچ‌کس مزاحم نيست، هوا خنک يا سرد است که شروع به نوشتن مي‌کنم و وقتي مي‌نويسم گرم مي‌شوم.» او نويسنده‌اي است که عادات خاصي داشته براي مثال نقل شده که او عادت شده ايستاده بنويسد و تايپ کند و حال همينگوي را در اين حال تصور کنيد که «گرم» شده و روي دکمه‌هاي ماشين تحرير مي‌زند! اين حالت عجيب را کنار وسواس شديد او در انتخاب واژگان قرار دهيد، اين به قدري است که مي‌گويد «پايان کتاب «وداع با اسلحه»، صفحه آخرش را 39 بار بازنويسي کردم تا راضي شدم.»


او نويسنده معمولي نبوده و به قول خودش براي واژگان مي‌جنگيده به همين خاطر نوشتن را امري دشوار توصيف مي‌کند و براي فهميدن سختي اين کار توصيه به خودکشي مي‌کند. همينگوي از نوشتن خسته نمي‌شده بلکه آن را نوعي عشق توصيف مي‌کند و حتي بعد از رد شدن اولين اثرش دلسرد نمي‌شود: «نخستين پيش‌نويس رمان را شش هفته پس از آغاز نوشتن به پايان بردم. آن را به «ناتان اش» داستان‌نويس نشان دادم که لهجه‌اي غليظ داشت و گفت «هِم [منظور همينگوي است] منظورت چيه که رمان نوشتي؟ يک رمان، هان! هِم، اين يه سفرنامه‌ست.» از حرف ناتان خيلي دلسرد نشدم و کتاب را بازنويسي کردم» و با اين حال بر اين باور است که «نوشتن هميشه دشوار بوده است، گاهي اوقات هم تقريبا محال» ولي اين تقريبا محال مانع نشده که امروز با «اين ناقوس مرگ کيست؟» روبه‌رو نباشيم!


«من کابوس‌هايي دارم» و «از کابوس‌هاي ديگران مطلع هستم» به همين خاطر است که در داستان‌هايش خواننده تصاويري رازآلود از طبيعت مي‌بيند. نويسنده‌اي که معتقد است تحت‌تاثير نبوده و تنها يک رمان بر او تاثير گذاشته آن هم اثر مشهر جيمز جويس است؛ «تحت تاثير اوليس جويس قرار گرفتم که البته تاثير او مستقيم نبود.» البته اين به معناي اين نيست که از خواندن و مشاهده فاصله داشته در حالي که او يک نويسنده تجربي و مشاهده‌گر است، همينگوي پيوسته مي‌خوانده و حتي براي خواندن برنامه داشته است. «خواندن کاري دائمي و لذت‌بخش است. هميشه کتاب مي‌خوانم – هرچه دستم برسد. کتاب‌ها را سهميه‌بندي مي‌کنم تا هميشه موجودي داشته باشم.»


امروز 58 سال از روزي که همينگوي به گفته برخي با اسلحه شکاري‌اش (گفته مي‌شود دولول ساچمه‌زن) دست به خودکشي زد مي‌گذرد، نويسنده‌اي که بسياري او را صاحب سبک مي‌دانند و آثارش را به عنوان راهنماي سبک وي مورد مطالعه و تحليل قرار مي‌دهند تا زواياي آن را پيدا کنند هرچند که خودش به چنين حرفي در ارتباط با سبک داشتن اعتقادي نداشت؛ «آنچه غيرحرفه‌اي‌ها سبک مي‌خوانند معمولا فقط سرهم‌بندي اجتناب‌ناپذير تلاش‌هاي نخستين براي خلق چيزي است که قبلا وجود نداشته. هيچ کار کلاسيک جديدي تقريبا شبيه کارهاي کلاسيک پيشين نيست.»


منبع : خبرگزاري فارس



جايزه جامعه نويسندگان

نام «ريموند آنتروباس»، برنده جايزه‌هاي «فوليو»‌ و «تد هيوز» و «آن يانگستون»، نويسنده 70 ساله در ميان برندگان جايزه «جامعه نويسندگان» به چشم مي‌خورد.



به گزارش ايسنا به نقل از  بوکسلر،‌ «ريموند آنتروباس» شاعر برنده جايزه‌هاي «فوليو»‌ و «‌تد هيوز» ‌اين‌بار جايزه چهارهزار پوندي «‌سامرست موآم» را براي مجموعه شعر «پايداري»‌ آز آن خود کرد. «آنتروباس» که يک شاعر ناشنواست براي نگارش مجموعه شعرش از تجربيات خانوادگي‌اش و سختي‌هاي دوران تحصيلش به عنوان يک ناشنوا استفاده کرده است. جايزه «سامرست موآم» به برترين اثر داستاني،‌ غيرداستاني يا مجموعه شعر يک نويسنده يا شاعر زير 35 سال اهدا مي‌شود.


«‌آن يانگستون» ‌نيز جايزه هزار پوندي «يادبود پائول توردي» را براي رمان «مرا در موزه ملاقات کن» دريافت کرد. جايزه «‌پائول توردي»‌ به ياد اين نويسنده که اولين رمانش را در سن 60 سالگي نوشت به برترين رمان اول نويسندگان بالاي 60 سال اهدا مي‌شود.


https://mohamadrezateimouri.com/lovely-letter/


در مجموع،‌ طي مراسمي به ميزباني «‌جکي کِي» شاعر بريتانيايي و با حضور رئيس جايزه «جامعه نويسندگان»‌ به 32 نويسنده، جوايزي به ارزش کلي 100 هزار پوند اهدا شد.


 ازديگر برندگان اين جايزه مي‌توان به «جيمز کلارک»‌ برنده جايزه 10 هزار پوندي «تراسک» براي رمان «راه باريک»، «‌ديما ايات»‌ برنده جايزه «‌تام گلون تراست»‌ براي رمان «زماني اهل سوريه بوديم»‌ و «جوليان جکسون» برنده «‌جايزه اليزابت لانگفورد»‌ براي کتاب «‌تصوير مشخصي از فرانسه»‌ اشاره کرد.


داوران اين دوره از جايزه «کيت ماس»،‌ «‌گري يانگ»‌،‌ «مارک لاسون»، ‌«آنيتا ستي» و «سوزان هيل» بودند.


جايزه «جامعه نويسندگان» يک جايزه ادبي بريتانيايي است که هرساله از سوي جامعه نويسندگان در عناوين مختلف به برترين آثار سال اهدا مي‌شود.


منبع : ايسنا








دبير سومين دوره جايزه کتاب سال استان يزد از استقبال مناسب ناشرين و نويسندگان از اين رويداد فرهنگي خبر داد.


به گزارش ايسنا - منطقه يزد، دکتر «شهاب الدين وحيدي مهرجردي» در اين مورد اظهار کرد: جايزه کتاب سال استان يزد يادمان شهيد آيت الله صدوقي براساس رويکرد توسعه فرهنگي و اجتماعي بنا نهاده شده و هر ساله توسط خانه فرهنگ صدوقي و مشارکت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان يزد و موسسه خانه کتاب ايران به اهالي قلم استان يزد اهدا مي شود.


وي افزود: تاکنون دو دوره از جايزه کتاب سال يزد برگزار شده که خوشبختانه با استقبال ناشرين و اهالي قلم مواجه شده است و طبق آمارها در دوره سوم نيز، استقبال مناسبي از اين جايزه شده است.


دبير جايزه کتاب سال يزد افزود: ثبت آثار در اين دوره از جايزه از طريق اينترنت و حضوري انجام مي   ‎ گرفت و صاحبان اثر مي  ‎ توانستند اثار خود را اداره کل فرهنگ و ارشاد استان يا به دبيرخانه کتاب سال واقع در خانه فرهنگ صدوقي تحويل دهند.


نامه عاشقانه


وحيدي مهرجردي يادآور شد: در مدت اعلام شده 698 عنوان کتاب در دبيرخانه دوره سوم جايزه کتاب يزد، ثبت شده است که نسبت به دوره‌هاي گذشته يک رکورد محسوب مي شود.


وي افزود: ناشرين و نويسندگان مجاز بودند آثار خود که از سال 96 به اين سو به چاپ رسيده و شرايط شرکت در جايزه سوم را داشته به دبيرخانه ارائه کنند. آثار در 12 گروه تفکيک شده است و جزييات آماري به زودي اعلام  مي شود. همچنين آثار براي داوري ارسال شده است.


دبير جايزه کتاب سال يزد در پايان خاطرنشان کرد: مراسم اختتاميه اين دوره از جايزه در اواسط تيرماه با حضور مسئولان و شخصيت هاي فرهنگي و اهالي قلم يزد، دانشگاهيان و حوزويان همزمان با روز قلم و سالگرد شهادت آيت الله صدوقي برگزار خواهد شد.


منبع : خبرگزاري ايسنا






نوشتن ازتبهکاران خيلي سخت است/تريلر بايدازصفحه اول مخاطب را بگيرد

يان فلمينگ در گفتگو با ريموند چندلر مي‌گويد: نوشتن درباره تبهکاران خيلي سخت است. تبهکاران افراد بسيار متفاوتي هستند که بخواهم درباره‌شان بنويسم.





خبرگزاري مهر _ گروه فرهنگ: ريموند چندلر و يان فلمينگ هر دو از بزرگان ادبيات پليسي و جنايي جهان هستند. دنياي داستان‌هاي معمايي و جنايي، روابط دوستي خاطره‌انگيزي را فراهم کرده که از جمله آنها مي‌توان به پيوند اين دو نويسنده اشاره کرد.


چندلر، سلطان رمان «هاردبويلد» آمريکايي و ايان فلمينگ خالق بريتانيايي شخصيت جيمزباند است. رابطه بين اين دو، زماني شکل گرفت که فلمينگ نامه‌اي به چندلر نوشت و از او تقاضا کرد، در باره رمان‌ها يش نقد بنويسد تا آثارش (فلمينگ) در آمريکا هم فروش داشته باشند. در نتيجه چند درباره دو کتاب «الماس ها ابدي اند» و «دکتر نو» (که اولين فيلم از سري فيلم‌هاي جيمز باند با اقتباس از آن ساخته شد) نقد نوشت که در رومه ساندي‌تايمز منتشر شد. اين اتفاق باعث شکل‌گيري دوستي گرمي بين اين دو نويسنده جنايي شد.


مطلب پيشنهادي : https://mohamadrezateimouri.com/lovely-letter/


در سال 1958، در آستانه هفتادمين سالروز تولد چندلر، شبکه بي. بي. سي از فلمينگ دعوت کرد با دوست خودگپ‌وگفتي داشته باشد. اين گفتگو موضوعاتي چون تريلرنويسي، قهرمان يا تبهکار و… را در بر مي‌گرفت؛ همچنين چالشي براي اعتبار ادبي و اينکه چگونه يک جنايت پي‌ريزي و اجرا مي‌شود. اين آخرين ملاقاتي بود که دو نويسنده مشهور با هم داشتند چون سال بعد، ريموند چندلر درگذشت.


مهرداد مراد پژوهشگر ادبيات پليسي و داستان‌نويس جنايي که رمان‌هاي «مرا به فردا برسان»، «قلب‌هاي بي‌تپش»، «الفباي مرگ» و تعدادي يادداشت و مقاله در اين حوزه دارد، با ترجمه بخش‌هايي از اين گفتگوي 4 ساعته، گلچيني از آن را در اختيار خبرگزاري مهر قرار داده است. آخرين مطلبي که از اين پژوهشگر در مهر منتشر شد، چندي پيش همزمان با برگزاري نمايشگاه کتاب تهران، با موضوع جايگاه تعليق در ادبيات جنايي بود (وقتي مخاطب با نويسنده رقابت مي‌کند / جايگاه تعليق در رمان کجاست؟).


در ادامه گلچين گفتگوي مذکور را درباره 5 موضوع تريلر، تبهکاران، طرح و نقشه قتل، شکنجه و در نهايت عناصر داستان از نظر مي‌گذرانيم؛


* درباره تريلر:


فلمينگ: خب، در وهله اول، ما بايد روشن کنيم که مي‌خواهيم در باره چه صحبت کنيم. من که فکر مي‌کنم، تيتر گفتگوي ما در باره تريلرهاي انگليسي و آمريکايي باشد. اينکه اصلاً تريلر چيست؟ البته به عقيده من شما تريلر نمي‌نويسي بلکه من مي‌نويسم.


چندلر: من هم مي‌نويسم.


فلمينگ: من به آنها تريلر نمي گويم. کتاب‌هاي شما رمان هستند.


چندلر: خيلي‌ها به داستان‌هاي من تريلر مي‌گويند.


فلمينگ: مي‌دانم و فکر مي‌کنم که اشتباه مي‌کنند.


* درباره تبهکاران:


فلمينگ: نمي‌دانم براي شما هم همين‌طور هست يا نه. اما به نظر من، نوشتن در باره تبهکاران خيلي سخت است. تبهکاران افراد بسيار متفاوتي هستند که بخواهم درباره‌شان بنويسم. شما اغلب مي‌تواني قهرمانان زن يا مردي را پيدا کني که در زندگي خود آواره و سرگردانند. آنها در ذهن شما شکل مي‌گيرند و شما هم در قالب‌شان قرار مي‌گيريد. اما فکر مي‌کنم ساخت کاراکتر يک تبهکار قوي و گردن کلفت واقعاً سخت و پيچيده است.


چندلر: خب راستش، من فکر نمي‌کنم که اصلاً فکر کرده باشم به اينکه کسي تبهکار باشد.


فلمينگ: خير، آنها از کتاب‌ها بيرون مي‌آيند. اما شما هم در داستان‌هايتان تبهکاران گردن کلفتي داريد.


چندلر: بله، توي کتاب‌ها هستند.



ريموند چندلر


* درباره طرح و نقشه قتل:


فلمينگ: مي‌دانم که هفته پيش در نيويورک يک نفر را کشته‌اند. يکي از مرداني که با رئيس باند لنگرگاه ارتباط داشته؛ اسمش چه بود؟


چندلر: آلبرت آناستازيا؟


فلمينگ: بله، آناستازيا. اجراي قتل چه‌طوري طبق نقشه انجام مي‌شود؟


چندلر: خيلي ساده، آيا مي‌خواهيد کل نقشه را توضيح بدهم؟


فلمينگ: بله، بله


چندلر: خب، ماجرا اين‌طور شروع مي‌شود که سنديکا به اين نتيجه مي‌رسد که فرد مورد نظرشان بايد بميرد، اما موضوع اصلي اين است که آنها نمي‌خواهند خودشان مردم را به قتل برسانند.


فلمينگ: پس چي؟


چندلر: قتل و آدمکشي اين روزها وجهه خوبي ندارد.


فلمينگ: قطعاً!


چندلر: وقتي آنها تصميم به قتل کسي مي‌گيرند، اول زنگ مي‌زنند به دو نفر، مثلاً در ميناپليس که در يک فروشگاه سختافزارفروشي يا همچون چيزي، ظاهراً به شغل شريفي مشغول‌اند. آن دو به نيويورک مي‌آيند و آموزش‌هاي لازم را مي‌بينند. به آنها عکس قرباني يا هدف مورد نظر را مي‌دهند به اضافه اطلاعاتي که لازم است، بدانند. بعد به آنها اسلحه مي‌دهند.


فلمينگ: در ميناپليس؟


چندلر: خير، آنجا نه. بعد از اينکه آموزش ديدند، اسلحه را تحويل مي‌گيرند. تفنگ‌ها دستکاري شده‌اند اما خوب کار مي‌کنند. منظورم اين است که چند دست گشته‌اند و قابل ردگيري نيستند. يعني اگر پليس پيگيري کند، کمپاني سازنده فقط مي‌تواند نام خريدار را بگويد. بعد هم آدمکش‌ها مي‌روند سراغ مردي که بايد به قتل برسانند. آنها خانه يا اتاقي نزديک محل ست او اجاره مي‌کنند و روزها و روزها تحت نظرش مي‌گيرند تا اينکه دقيقاً بدانند که چه‌وقت مي‌رود و چه‌موقع مي‌آيد و چه‌کار مي‌کند. هنگامي که کاملاً آماده شدند، خيلي ريلکس جلو مي‌روند و بهش شليک مي‌کنند. البته آنها بايد يک اتومبيل آماده تصادف هم داشته باشند. «باگزي سيگل» استاد اين ماشين‌هاي تصادفي بود. وظيفه ماشين تصادفي اين است که اگر در حين جنايت اتومبيل پليس وارد صحنه شود، ماشين تصادفي بکوبد بهش.


فلمينگ: بله، مي دانم منظورت چيست.


چندلر: خب، بعد آنها فرار مي‌کنند و مي‌روند به شهرشان. همه‌چيز هم تمام مي‌شود. بقيه قتل‌هاي گانگستري هم به همين‌ترتيب است.


منبع : خبرگزاري مهر




تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

یادداشت های رویایی روح الله مهرجو کارشناس ارتباطات و پژوهشگر حوزه اجتماعی نسیم وصال آموزش عکاسي پیمانکاری صنعت پوشش دبیرستان صدرا (دوره اول) فارسان Garrett خدمات پرستاری در منزل خودنویسِ یک فضانورد Rita